دلارامدلارام، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

برای دختر گلمون

جشن دندونی

 اولین دندون دختر عزیزم 3 شهریور ماه جیک جیک کرد و بیرون آمد . از همون موقع من و بابا و مادرجون تصمیم گرفتیم که آش دندونی درست کنیم اما به خاطر اسباب کشی و جابجایی ، ایام محرم و ... کمی دیر شد تا آخر در تاریخ 27/9/92 خونه ی پدرجون مادر جون برای عزیزم یه جشن کوچولو گرفتیم . شعر دندنونی زیبایی هم بابایی سرود که روی کارت ها نوشتیم . چندتا از عکس های این جشن کوچولو و سروده های بابا را توی وب می گذارم . تشکرفراوان و ویژه از مادر جون چون تمام زحمت ها به عهده ایشون بود . کارت ها و یادبودهای جشن را هم مامان و بابا و با کمک احسان و نیکناز درست کردند .  خیلی خیلی ممنون از همه    
30 آذر 1392

وقفه ای طولانی

دختر گلم دلارام جونم سلام تقریبا 3 ماه میشه که هیچ پستی نداشتم بدون عزیزم تمام خاطرات این چند ماه را مثل قبل داخل دفتر خاطراتت نوشتم اما چون اسباب کشی داشتیم و خونمون را عوض کردیم و برای مدتی اینترنت در منزل نداشتیم مطلب جدید نگذاشتم بازم معذرت عزیزم و ببخشید ازدوستان از امروز کلی عکس و مطلب میگذارم دوست دارم فراوون عزیز دل مامان ...
9 آذر 1392
1